خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

فوت ناگهانی جواد جلالفرد و لزوم بررسی ماجرا

فوت ناگهانی جواد جلالفرد و لزوم بررسی ماجرا
*نگاشته احمد حاشیه ساز

دیروز (جمعه سیزدهم فروردین) توفیق یافتم به اتفاق برخی دوستان در تشییع و تدفیع پیکر شادوران محمدجواد جلالفرد حضور یابم. مرحوم جلالفرد، ورودی 88 دانشگاه شیراز بودم، و من پیش از ورود وی در همان سال، تحصیل کارشناسی ام را در دانشگاه شیراز به پایان برده و به تهران آمدم. من هیچ گاه ارتباط خود را با شیراز و دانشگاه شیراز قطع نکردم و در ایامی که برای دیدن اقوام به شیراز می رفتم، و خصوصا در مناسبتهای مذهبی همیشه سری هم به دانشگاه میزدم. سوابق فعالیتهایم در دانشگاه، علاوه بر نوشتن مطلب در فضای مجازی باعث شده بود همچنان مورد توجه بچه های دانشگاه باشم، به ویژه جانبداری ام از دکتر احمدی نژاد در بین سالهایی که حزب اللهی ها به وی می تاختند سبب شده بود که حتی دانشجویان تازه وارد دانشگاه کمابیش مرا بشناسند.
در همین فضا با مرحوم جلالفرد آشنا شدم، در حالی که تا مدتها نام ایشان را هم نمی دانستم. معمولاً وقتی به زیارت قبور شهدای گمنام دانشگاه می رفتم، آن مرحوم به اتفاق برخی دوستان دیگر در کانکس روبروی مقبره بودند و من و امثال من میهمان آنها می شدیم.
با این اوصاف غم از دست رفتن دوستی که در همان دفعات معدود برخورد، زلالی و پاکی اش را ثابت کرده بود؛ برای همه ما سهمگین بود.
از خدا می خواهم به خانواده جواد، صبر جمیل عطا فرماید. او تنها پسر خانواده اش بوده است. دوباری با پدر ایشان هماغوش شدیم، ایشان را ساده و صبور دیدم. غم بزرگی است که حتی در تصور و وهم نیز سخت می گنجد. در شرایط پایین مالی و اقتصادی، فرزندی را بزرگ کرده و راهی دانشگاهش کنی و در زمانی که وقت کار و ازدواج او باشد، به ناگاه و بدون سابقه هیچ بیماری مزمنی، از دست برود. خانواده او حتما پاکدست و زحمتکش بوده اند؛ جواد بی شک شیر پاک و نان حلال خورده که به چنان مراتب و موفقیتهایی رسیده است.
در حین حرکت به سمت محل تدفین، از یکی از دوستان هم محلی جواد چگونگی فوت ایشان را پرس و جو کردم. جواد فعالیتهای سیاسی-اجتماعی داشت. او بانی کمیته مطالبه حق مسکن مردم بود؛ با متقاضیان ناکام مسکن مهر ارتباط گرفته بود؛ بسیاری از تجمعات آنها مقابل مجلس را جواد سازماندهی و مدیریت می کرد؛ موی دماغ وزیر فعلی راه و شهرسازی شده بود و در فضای مجازی در این باره فعالیت داشت. او حتی توانست در جلسه کمیسیون عمران مجلس نیز حاضر شود و نمایندگان را نسبت به معضلات مسکن مهر در دولت یازدهم، هشیاری دهد.
فارغ از اینها، مرگ جواد ناگهانی بود. او هیچ گونه سابقه بیماری مزمن نداشت، و در سن حدود بیست و پنج سالگی همچنان اهل ورزش بود. او روز چهارشنبه حین بازی فوتبال، دچار بیحالی و غش شده و به اورژانس منتقل می شود. ابتدا حدس می زنند که دچار سکته شده، ولی بعد از بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان، متوجه می شوند که قلبش دچار عفونت است. منشأ این عفونت هنوز معلوم نشده، ولی قبل از آن حمله قلبی وی شکایتی از درد و ناراحتی نداشته است.
من جنازه جواد را ندیدم، ولی طبق روایت دوستان پیکر وی را کالبدشکافی نکرده اند. تا جایی که میدانم، در تهران فردی که کمتر از سه روز در بیمارستان بستری بوده و فوت کند، حتما کالبدشکافی می شود. اما دقیقا نمی دانم در شهری مثل یاسوج، در این شرایط چگونه جواز دفن صادر می شود. خانواده جواد هم به نظر نمی رسید، شبهه و سوالی در این خصوص داشته باشند؛ آنها مرگ جواد را به عنوان مشیتی الهی پذیرفته بودند. اما کاش دوستان وی، خانواده را متقاعد می کردند برای روشنتر شدن علل و زمینه های عفونت بدن جواد، تحقیق بیشتری به عمل بیاورند؛ علی الخصوص که ایشان بانی فعالیتهای سیاسی -اجتماعی حساسی بوده است.
۱۳۹۵/۱/۱۵

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.