دیشب در حال غور در گلستان سعدی بودم، به این حکایت برخوردم:
وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همیکردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همیزدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند: رای ملک را چه مزیّت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت به موجب آن که انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا، پس موافقت رای ملک اولیتر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت از معاتبت ایمن باشم.
خلاف رأی سلطان رأی جستن/ به خون خویش باید دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این / بباید گفتن اینک ماه و پروین
گرچه این حکایت از نظر اخلاقی، مذموم به نظر می آید؛ اما ذکر آن در گلستان و انتساب آن به شخص وجیهی چون بزرگمهر، به معنای تأیید ضمنی این روش و سلوک سیاسی توسط سعدی است. افزون بر این، می بینیم که اتفاقا این شیوه نان به نرخ روزخوری و خودخراب نکردن، به شدت در میان نخبگان سیاسی ما شایع است. نخبگانی که علی رغم علم اجمالی شان به فاجعه آمیز بودن برجام، جرأت و حریت مخالفت با آنرا ندارند و با حواله کار به مقامات بالاتر، در هر حال در صدد حفظ جایگاه خود در قدرت اند.