خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

تحلیلی بر نتایج انتخابات مجلس دهم: طبقه محروم شهری، غایبان صحنه انتخابات

تحلیلی بر نتایج انتخابات مجلس دهم: طبقه محروم شهری، غایبان صحنه انتخابات
*نگاشته احمد حاشیه ساز

نتایج انتخابات مجلس به مرور در حال اعلام شدن است. گروههای سیاسی از همان روز انتخابات، مشغول به عملیات روانی مبنی بر برنده جلوه دادن خود شدند. بعضی خبرگزاری ها، فهرستهایی را ردیف کرده و منتخبانی را که وابستگی سیاسی مشخص و جدی نداشتند، به نام جریان خود مصادره نمودند و نتیجه گرفتند که مثلا اصولگرایان قریب 60درصد کرسیها را از آن خود کرده اند. از طرفی نتایج تهران و تا حدودی شیراز و اصفهان، حکایت از برتری مطلق فهرست اصلاحطلبان داشت.
اینها مسائلی بود که تا کنون طرف توجه عمده تحلیلگران واقع شده، اما چیزی که به نظر نویسنده از آن غفلت گردیده؛ تحلیل آمار مشارکت کنندگان در رای گیری است. رقم 60درصدی شرکت کنندگان، تفاوت محسوسی با درصد رای دهندگان دوره های قبل (هشتم و نهم) مجلس شورای اسلامی نداشت. این در شرایطی است که این بار تمامی جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلب به عنوان مهمترین اپوزیسیون نظام، به صورت جدی وارد رقابت در انتخابات شده و هواداران خود را به حضور حداکثری به پای صندوق ها فراخوانده بود. بسیاری از زندانیان سیاسی در همان ندامتگاه، اعلام کردند که به فهرست اصلاح طلبان رای می دهند، و رهبران جنبش سبز در حصر خانگی نیز چنان کردند. همچنین هیچ دولت متخاصم و رسانه های وابسته به آنها، این بار توصیه به تحریم انتخابات نکرده بود.
اما چرا با چنان وصفی، درصد شرکت کنندگان از انتخابات به مانند دوره قبل شد؟ آیا وزن اجتماعی جریان اصلاح طلب تا به این حد فاقد اثر است؟ یا اینکه این جریان نتوانسته است هوادارانش را برای شرکت در انتخابات قانع کند؟
به نظر می رسد پاسخ هر دو سوال منفی باشد. جریان اصلاحطلب، به عنوان اپوزیسیون رفت و برگشتی به درون نظام حکومتی، به منظور اقناع پایگاه اجتماعی و هوادارنش برای شرکت در انتخابات، تمام ظرفیت حیثیتی و رسانه ای خود را در این برهه مصرف کرد. از سویی، برتری فهرست اصلاحطلبان در تهران، نشانگر آن است که حامیان این جریان در تهران، با اکثر توان واقعاً به پای صندوق رای آمده اند. پس چرا آمار مشارکت کنندگان، تفاوت محسوسی با دوره های قبلی مجلس نداشت؟
انتخابات مجلس در ایران، به طور سنتی کمتر از انتخابات ریاست جمهوری طرف توجه عموم بوده است؛ چرا که ساختار نظام سیاسی به گونه ای است که مجلس قادر به تغییر و تحول جدی در روند اداره کشور نیست، تحولی که در زندگی روزمره مردم قابل احساس باشد. از طرفی رقابت های مجلس، به خلاف ریاست جمهوری، پراکنده و گیج کننده است، فرصت تبلیغات یک سوم زمان رسمی تبلیغات ریاست جمهوری است و جامعه را کمتر برمی انگیزد. این سردرگمی ها، هویت سیاسی کاندیداها را خصوصا در مناطق حاشیه ای کمرنگ می کند و آنها را به تحریک عصبیت های قومی و منطقه ای جهت جذب آرا سوق می دهد. این برای نظام سیاسی نامطلوب نیست، چرا که شیفت رقابت از فاز سیاسی به فازهای قومیتی، قادر است به صورت سنتی کف رای حدوداً 40 درصدی را برای این انتخابات تضمین کند. برای مثال در انتخابات مجلس هفتم، به رغم تحریم گسترده، میزان مشارکت کنندگان به 50درصد رسید.
بنابراین به نظر می رسد، که این بار بخشی دیگر از جامعه غایبان صحنه رایگیری بوده اند. بخشی که نه شامل طرفداران ایدئولوژیک نظام می شوند، و نه مخالفان سازماندهی شده حول جریان اصلاح طلب؛ و نه شرکت کنندگان سنتی بر حسب انگیزه های قومی و منطقه ای. من ترجیح می دهم این بخش را طبقه محروم جامعه در شهرها بنامم، طبقه ای که نه انگیزه سیاسی همچون رفع حصر سران فتنه را در سر دارد، و نه آن قدر اهل تبعیت و لبیک به نداهاست. این طبقه خواهان بهبود معیشت اش است، معیشتی که در چهارسال اخیر دچار بحران مضاعف گردیده است. البته این طبقه، بی تفاوت به تهدیدهای بیرونی امنیت ملی نیست؛ اما این فاکتور اخیر نیز در این دوره از انتخابات چندان برانگیزاننده نبود؛ چرا که ایران اکنون برجام را پذیرفته و دول متخاصم تهدید خاصی را روانه کشور نکرده اند. پس این طبقه از خود می پرسید، چرا در این رایگیری حاضر شود؟ در حالی که نه بوی بهبود اوضاع معیشت را می شنود، و نه بوی آنکه بر اثر غیبت کسی، امنیت و حیثیت جهانی ایران به خطر افتد.
۱۳۹۴/۱۲/۱۹

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.