خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

بعد از سال ها اتهامزنی به مهندس مشایی مبنی بر تلاش وی برای مذاکره با آمریکا...

بعد از سال ها اتهامزنی به مهندس مشایی مبنی بر تلاش وی برای مذاکره با آمریکا، بالاخره دکتر صالحی  این تهمت ناجوانمردانه را تکذیب کرد
*نگاشته احمد حاشیه ساز

یادمان نمی رود که یکی از سوژهای عملیات رسانه ای علیه دولت دهم، اتهام تلاش جریان انحرافی برای مذاکره و سازش با آمریکا و حتی نوشاندن جام زهر به رهبری بود. نقطه اوج این حملات، آخرین سفر رییس جمهور وقت در سال 91 به سازمان ملل بود، که مدیر مسئول روزنامه کیهان رسما این اتهام کذب را در روزنامه اش مطرح کرد و نوشت که البته آمریکاییها، احمدی نژاد را "جدی" نگرفته اند. روشن است که این اتهام زنی ناجوانمردانه، متضمن نوعی تحقیر نیز بود.

اما در این مدتی که از روی کار آمدن دولت جدید می گذرد و پرونده هسته ای بر مدار جدیدی قرار گرفته، به مرور حقایق تاریخی از پرده برون می افتد در حالی که فرد مظلوم و مورد اتهام، کاملا سکوت کرده است! من این را مکر و تدبیر الهی می دانم برای اعاده حیثیت مظلوم و رسوا کردن ظالمان.

دکتر صالحی که در دولت دهم وزیر امور خارجه بود، به همراه دکتر ولایتی بنای ساختار منحوس برجام را گذاشت. صالحی در این مصاحبه اذعان می کند، که ابتکار مذاکره مستقیم با آمریکا را در آن شرایط نه در مقام وزیر خارجه دولت که به عنوان وزیر خارجه "نظام" پیش نهاده است و حتی احمدی نژاد، در این کار با وی همراهی و موافقت نداشته است.

خبرنگار از صالحی می پرسد: ولی روایتی هست که ایشان (احمدی نژاد) دوبار یا سه بار آقای مشائی را فرستادند مسقط برای مذاکرات با آمریکا یا تهیه کردن مقدمات آن.
 دکتر صالحی میگوید بنده اینها را تکذیب می کنم.
دوباره خبرنگار میپرسد یعنی ایشان برای مذاکره با آمریکا اشتیاقی نداشتند؟
دکتر صالحی میگوید اصلاً، مگر می شود آقای مشائی با آمریکایی ها مذاکره محرمانه داشته باشد؟! به این شایعات توجه نکنید.
دوباره خبرنگار میپرسد با عمانی ها که زمینه را برای مذاکره فراهم کنند!
دکتر صالحی میگوید اولین بار است این را می شنوم....
خبرنگار بازهم میپرسد یعنی شما چیزی از سفر ایشان نشنیده اید؟!
دکتر صالحی میگوید خیر، اگر آقای دکتراحمدی نژاد می خواست با آمریکا مذاکره کند، به وزیرش می گفت!

با شناخت اجمالی که از آقای مشایی دارم، به نظرم در دل کینه ای از این نامردان و کذابان ندارد. ولی آیا خداوند عادل، فرصت توبه و اصلاح را خواهد داد؟
۱۳۹۴/۱۲/۲۷

بعد از امحا و دفن هزاران تن سیب زمینی نوبت به امحا میوه رسید

دولت تدفین و اکسید
*به نقل از کانال نگاهی نو به احمدی نژاد

بعد از امحا و دفن هزاران تن سیب زمینی نوبت به امحا میوه رسید
اگر این میوه ها غیر بهداشتی بودند پس تکلیف میوه های وارداتی که در طول سالیان گذشته از راه قاچاق وارد کشور شده و به فروش رسید و مصرف شد چه می شود؟
آیا همه آنها نیز غیربهداشتی بود؟
کی فتوا صادر کرده که قاچاق بودن به معنی غیربهداشتی بودن است؟
آیا نمی توانستید در نزدیکی نوروز این میوه ها را بصورت رایگان در بین نیازمندان توزیع کنید؟
بالاخره روزی فراخواهد رسید که مردم ایران این ژنرالهای فاسد و انسان نما را زیر خروارها خاک مدفون کنند.

@negahi_no_be_ahmadinejad

تتمه ای از زبان من:
سالهاست که در رسانه های ما به اقدام دولت آمریکا در به دریا ریختن گندمها اعتراض می شود. در نزد سرمایه داران و پول محوران، به آب ریختن گندم از برای تنظیم بازار و عدم تضرر کشاورزان عملی موجه است. اما یک انسان با وجدان می گوید، با دادن این گندم ها به فقرا یا کشورهای فقیر، هم بازار بر هم نمی خورد قیمت گندم افت نمی کند و هم عده ای گرسنه، سیر می شوند.
حال باید پرسید که در کشور ما چرا میوه ها به فقرا داده نمی شود؟ در حالی که برخی از این میوه ها معادل داخلی ندارند، و ورود آنها به بازار شب عید اختلالی هم ایجاد نمی کند.
دیگر اینکه اساسا در بازار شب عید، همه چیز به ضرر مصرف کننده است و حتی ورود این میوه ها به بازار، اگر سبب کاهش قیمت ها شود، کاری عادلانه خواهد بود.

نکته ای خواندنی در مورد شخصیت مدودف

نکته ای خواندنی در مورد شخصیت مدودف
*نگاشته احمد حاشیه ساز

گفتگوی آقای الکساندر دوگین، از متفکرین سنتگرای روس با آیت الله میرباقری، رییس فرهنگستان علوم اسلامی، خواندنی و حاوی نکات جالبی است. آنچه بیش از همه نظرم را جلب کرد، تفسیر وی از شخصیت دمتری مدودف است. مدودف اکنون نخست وزیر روسیه است، لکن در چند سال گذشته و در مقام رییس جمهور همراهی چشمگیری با غرب و اوباما در تحریم ایران داشت. به زعم من، یکی از پایه های شکل گیری تحریم علیه ایران، شخص مدودف بود؛ چه اینکه اگر اقبال با احمدی نژاد یار می بود و پوتین در آن وقت ریاست جمهوری روسیه را بر عهده داشت؛ یحتمل چنان تحریمهای گسترده ای نمی توانست شکل گیرد.
دوگین در مباحثات مذکور در خصوص مدودف می گوید:
بگذارید یک نکته جالب را برای شما بگویم. پوتین در روسیه، زمانی رهبر تلقی می‌شد که نخست‌وزیر بود. ما هم «روحانی» خودمان را داشتیم: «مدودف» که غرب‌گرا و لیبرال بود. مدودف از روس‌ها متنفر بود و به نظر می‌رسید بیش‌تر به یهودی‌ها شباهت دارد. با این حال، پوتین پشت سرش بود و تمام این مدت، ما داشتیم یک استراتژی پیاده می‌کردیم. پوتین ظاهراً به عنوان نخست‌وزیر اختیارات سیاسی نداشت، چون در نظام حکومتی روسیه، رئیس‌جمهور شخص اول کشور است، اما پوتین توانست مانند یک رهبر روحانی و معنوی، مدودف را به عنوان یک نوزاد یا کودک، بزرگ کند.
۱۳۹۴/۱۲/۲۱

ایکاش آستان قدس رضوی، از این پس هیئت امنایی اداره شود

ایکاش آستان قدس رضوی، از این پس هیئت امنایی اداره شود
*نگاشته احمد حاشیه ساز

آیت الله واعظ طبسی بالاخره دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. ایشان به مانند همه انسانهای دیگر در یوم الحساب به کارنامه عملش زسیدگی خواهد شد، اعمالی که بخش مهمی از آن را -به زعم ما زمینیان- اداره بیش از سی ساله آستان قدس رضوی با همه مایملک آن در بر می گیرد. البته همچنان جای شگفتی و تاسف باقی است که چرا حسابرسی از اداره یک سازمان -هر چند مقدس- باید به یوم الحساب حواله شود؟ و از کجا زمینیان و اهل محاسبات دنیا را نباید یارای ورود به سیاهه عمل اجتماعی یک فرد باشد؟

با این همه، گذشته ها گذشته؛ هر چند که از میان اسناد و شواهد می توان به داوری عملکرد یک فرد نشست و عبرت گرفت.

سخن ما این است حداقل در دنیای امروز، دیگر نباید کسی را -حتی شایسته ترین را- مادام العمر به کاری از سنخ مدیریت و اجرا برگماشت. یک انسان هر قدر هم که هنر و درایت و دانش داشته باشد، در عرض یک دوره مثلا 10 ساله، آنچه در چنته داشته را رو کرده و برای این سازمان خاص، به انجام رسانده است. او علاوه بر اینکه انبان ایده هایش ته کشیده، دچار روزمرگی و کسالت در مدیریت نیز می شود.
اینجاست که در یک سامانه خوش فکر، برای استفاده دیرپاتر از موهبت این مدیر قابل، او را به یک سازمان دیگر می فرستند تا هنر و درایت و دانش غنی شده با تجربه قبلی را در سازمانی جدید به منصه ظهور برسانند.

البته همه این فرضیات و توصیه ها، در خصوص حیطه های اجرایی و مدیریتی مصداق دارد؛ و الا اگر قرار است فردی در یک مکان مقدس اقامه نماز کند یا دعا و روضه بخواند؛ جابجا کردن دوره ای او فایده چندانی در بر ندارد.

اما آستان قدس رضوی، تنها یک مکان مقدس نیست؛ بلکه یک کارتل بزرگ اقتصادی با انواع مواهب اجتماعی و حیثیتی را در اختیار دارد. اداره درست و شفاف این سازمان مقدس و همگانی، با منطق مدیریتی آل سعود ممکن نیست؛ منطقی که در آن هر فرد منصبی را تملک کرده و مادام که حضرت عزراییل به سراغش نیامده آن را از دست فرونمی گذارد.

اکنون باید به منطق مدیریتی جدید سر تسلیم فرود آورد، و اگر قرار است برای آستان قدس تولیتی نصب شود یا باید این فرد برای یک دوره محدود منصوب گردد؛ و یا در غیر این صورت کار اداره سازمان از وی سلب و در حدود صلاحیت هیئت امنایی چندنفره و گردشی نهاده شود. تنها در این حالت است که می توان امیدوار به شفافیت و اداره بهینه این سازمان عظیم چندمنظوره بود.
۱۳۹۴/۱۲/۱۷

تحلیلی بر نتایج انتخابات مجلس دهم: طبقه محروم شهری، غایبان صحنه انتخابات

تحلیلی بر نتایج انتخابات مجلس دهم: طبقه محروم شهری، غایبان صحنه انتخابات
*نگاشته احمد حاشیه ساز

نتایج انتخابات مجلس به مرور در حال اعلام شدن است. گروههای سیاسی از همان روز انتخابات، مشغول به عملیات روانی مبنی بر برنده جلوه دادن خود شدند. بعضی خبرگزاری ها، فهرستهایی را ردیف کرده و منتخبانی را که وابستگی سیاسی مشخص و جدی نداشتند، به نام جریان خود مصادره نمودند و نتیجه گرفتند که مثلا اصولگرایان قریب 60درصد کرسیها را از آن خود کرده اند. از طرفی نتایج تهران و تا حدودی شیراز و اصفهان، حکایت از برتری مطلق فهرست اصلاحطلبان داشت.
اینها مسائلی بود که تا کنون طرف توجه عمده تحلیلگران واقع شده، اما چیزی که به نظر نویسنده از آن غفلت گردیده؛ تحلیل آمار مشارکت کنندگان در رای گیری است. رقم 60درصدی شرکت کنندگان، تفاوت محسوسی با درصد رای دهندگان دوره های قبل (هشتم و نهم) مجلس شورای اسلامی نداشت. این در شرایطی است که این بار تمامی جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلب به عنوان مهمترین اپوزیسیون نظام، به صورت جدی وارد رقابت در انتخابات شده و هواداران خود را به حضور حداکثری به پای صندوق ها فراخوانده بود. بسیاری از زندانیان سیاسی در همان ندامتگاه، اعلام کردند که به فهرست اصلاح طلبان رای می دهند، و رهبران جنبش سبز در حصر خانگی نیز چنان کردند. همچنین هیچ دولت متخاصم و رسانه های وابسته به آنها، این بار توصیه به تحریم انتخابات نکرده بود.
اما چرا با چنان وصفی، درصد شرکت کنندگان از انتخابات به مانند دوره قبل شد؟ آیا وزن اجتماعی جریان اصلاح طلب تا به این حد فاقد اثر است؟ یا اینکه این جریان نتوانسته است هوادارانش را برای شرکت در انتخابات قانع کند؟
به نظر می رسد پاسخ هر دو سوال منفی باشد. جریان اصلاحطلب، به عنوان اپوزیسیون رفت و برگشتی به درون نظام حکومتی، به منظور اقناع پایگاه اجتماعی و هوادارنش برای شرکت در انتخابات، تمام ظرفیت حیثیتی و رسانه ای خود را در این برهه مصرف کرد. از سویی، برتری فهرست اصلاحطلبان در تهران، نشانگر آن است که حامیان این جریان در تهران، با اکثر توان واقعاً به پای صندوق رای آمده اند. پس چرا آمار مشارکت کنندگان، تفاوت محسوسی با دوره های قبلی مجلس نداشت؟
انتخابات مجلس در ایران، به طور سنتی کمتر از انتخابات ریاست جمهوری طرف توجه عموم بوده است؛ چرا که ساختار نظام سیاسی به گونه ای است که مجلس قادر به تغییر و تحول جدی در روند اداره کشور نیست، تحولی که در زندگی روزمره مردم قابل احساس باشد. از طرفی رقابت های مجلس، به خلاف ریاست جمهوری، پراکنده و گیج کننده است، فرصت تبلیغات یک سوم زمان رسمی تبلیغات ریاست جمهوری است و جامعه را کمتر برمی انگیزد. این سردرگمی ها، هویت سیاسی کاندیداها را خصوصا در مناطق حاشیه ای کمرنگ می کند و آنها را به تحریک عصبیت های قومی و منطقه ای جهت جذب آرا سوق می دهد. این برای نظام سیاسی نامطلوب نیست، چرا که شیفت رقابت از فاز سیاسی به فازهای قومیتی، قادر است به صورت سنتی کف رای حدوداً 40 درصدی را برای این انتخابات تضمین کند. برای مثال در انتخابات مجلس هفتم، به رغم تحریم گسترده، میزان مشارکت کنندگان به 50درصد رسید.
بنابراین به نظر می رسد، که این بار بخشی دیگر از جامعه غایبان صحنه رایگیری بوده اند. بخشی که نه شامل طرفداران ایدئولوژیک نظام می شوند، و نه مخالفان سازماندهی شده حول جریان اصلاح طلب؛ و نه شرکت کنندگان سنتی بر حسب انگیزه های قومی و منطقه ای. من ترجیح می دهم این بخش را طبقه محروم جامعه در شهرها بنامم، طبقه ای که نه انگیزه سیاسی همچون رفع حصر سران فتنه را در سر دارد، و نه آن قدر اهل تبعیت و لبیک به نداهاست. این طبقه خواهان بهبود معیشت اش است، معیشتی که در چهارسال اخیر دچار بحران مضاعف گردیده است. البته این طبقه، بی تفاوت به تهدیدهای بیرونی امنیت ملی نیست؛ اما این فاکتور اخیر نیز در این دوره از انتخابات چندان برانگیزاننده نبود؛ چرا که ایران اکنون برجام را پذیرفته و دول متخاصم تهدید خاصی را روانه کشور نکرده اند. پس این طبقه از خود می پرسید، چرا در این رایگیری حاضر شود؟ در حالی که نه بوی بهبود اوضاع معیشت را می شنود، و نه بوی آنکه بر اثر غیبت کسی، امنیت و حیثیت جهانی ایران به خطر افتد.
۱۳۹۴/۱۲/۱۹