خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

خطخطی

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری! برحذر باش که سر میشکند دیوارش

برای اثبات بی تدبیری دولتمردان فعلی، مصدق را تخطئه نکنید


متاسفانه چند سالی است که در رسانه های رسمی دکتر مصدق متهم به اعتماد به آمریکا می شود و تلویحا به دلیل این اعتماد مورد تخطئه قرار می گیرد. شاید انگیزه این روایت مخدوش و محرف از تاریخ معاصر، شباهت سازی های وارونه از دولتمردان سازشکار و بی تدبیر فعلی با مرحوم مصدق -که حقیقتا رجلی ملی، سازش ناپذیر و بادرایت بود- باشد.
واقعیت این است که مصدق پس از فشارهای سیاسی و اقتصادی انگلستان در پی ملی کردن نفت و خلع ید آن دولت استعمارگر و مفسد از منابع و منافع کشور، رو به آمریکا آورد.
این سیاستی سنتی بود که برای کاهش فشارهای ابرقدرت هژمون، پای نیروی خارجی دیگری به میان کشیده شود تا از رقابت بین قدرتها، فضایی برای تنفس و عبور از بحرانها ایجاد شود و امتیازاتی تحصیل گردد. سید جمال الدین اسدآبادی در زمانه ای که انگلیس کشورهای اسلامی هند، مصر و ایران را صحنه تاخت و تاز قرار داده بود، همین امید را به فرانسه داشت تا رقیبی برای انگلیس استعمارگر شود. مرحوم مدرس نیز در بحبوحه جنگ اول جهانی، تلاش کرد پای آلمان را به ایران باز کند تا روس و انگلیس را از میدان به در کند.این گونه سیاست، گاهی جواب می دهد و وقتی نیز ممکن است موفق نباشد، ولی نمی توان آن را خیانت آمیز یا از سر بی تدبیری به حساب آورد.
 اما مصدق بعد از سفر به امریکا و عدم دریافت کمک مالی از ترومن، قید کمک آمریکا را زد و سیاست اقتصاد بدون نفت و انتشار اوراق قرضه ملی را دستور کار قرار داد. این سیاست چند ماهی اجرا شد و موفق هم بود که با کودتا روبرو شد. مهمترین عواملی که باعث موفقیت کودتای 28 مرداد شد، اول بی بصیرتی جریانات مذهبی بریده از مصدق و بعد خیانت برخی اطرافیانش از جمله رییس ستاد ارتش و رییس شهربانی کل بود. اینها حقایق تاریخی است که نادیده گرفته میشود.

معین: انتخابات 84 مخدوش بود چون من اصفهانی ام ولی در اصفهان پنجم شدم!

روایتی از حضور یک اصلاح طلب فراموش شده در دانشگاه شیراز

معین: انتخابات 84 مخدوش بود، چون من اصفهانی ام ولی در اصفهان پنجم شدم!



دیشب دکتر مصطفی معین در دانشگاه شیراز سخنرانی داشت. عنوان برنامه "چالش های اصلاحات اجتماعی در ایران" بود، ولی به نظر می رسید سخنران -که پزشک متخصص اطفال است- نه تنها در این موضوع سررشته ای ندارد، که حتی به آن فکر هم نکرده و فیش و متنی را برای ارائه آماده ننموده باشد.


فضای امنیتی در دانشگاه و تالار فجر

از درب ورودی دانشگاه ماموران حراست کارتهای دانشجویی را به شدت و با دقت کنترل میکردند. داخل تالار فجر نیز مملو از ماموران حراستی با کت و شلوار پسته ای رنگ بود، علاوه بر این، تعداد معتنابهی انتظامات دانشجویی -که با کارت مخصوص آویخته روی سینه  حاضران را می پاییدند- نیز حضور داشتند. حتی یکی از خانم ها کأنه ماموریت داشت به طور دقیق و تخصصی از بخشهای خاصی از تالار -که محل نشستن دانشجویان منتقد بود- فیلم و عکس بردارد. اما این تمهیدات امنیتی انگار که کارگر نیافتاد و در انتهای برنامه شاهد درگیری مختصری فیمابین دانشجویان بودیم.


دکتر معین، اصلاح طلب فراموش شده

دکتر معین -که در زمانی دورتر دانشجو و استاد دانشگاه شیراز و چندی نیز ریاست آن را بر عهده داشته- گفت آخرین باری که اینجا سخنرانی کرده، 10 سال پیش و در خلال انتخابات ریاست جمهوری 84 بوده است. وی همچنان نتوانست ناراحتی و عصبانیت خود از غیبت یا به عبارت بهتر امحای ده ساله اش در فضای سیاسی کشور را پنهان کند، و گناه آن را به گردن احمدی نژاد و "دوران سیاه" هشت ساله زمامداری او نیاندازد. آری اینجا نیز  احمدی نژاد،مقصر بود! این در حالی است که نویسنده -که از سال 83 تا 88 دانشجوی دانشگاه شیراز بوده و بعد از آن هم وقایع آنجا را پی می گرفته- خود شاهد حضور مهدی کروبی (سال 86) عبدالله رمضان زاده (88) الهه کولایی (87) و بسیاری از اصلاح طلبان همخط دکتر معین بوده است؛ فلذا پذیرفتنی و باور کردنی نیست که معین به دانشگاه شیراز دعوت شده باشد؛ ولی مسئولان آن زمان مانع تراشی کرده باشند. حقیقت این است که معین در این ده سال و به دلیل بی هنری اش در انتخابات ریاست جمهوری 84، یک فراموش شده سیاسی در میان اصلاح طلبان بوده است.


دلایل مشعشع برای تخدیش در انتخابات

اما نکته قابل توجه سخنان معین، تحلیل و تعلیل وی از نتایج انتخابات 84 بود. معین در ابتدای سخنانش به نقش دانشجویان در تحولات سیاسی ایران از نهضت ملی شدن نفت تا انقلاب و پس از انقلاب اشاره ای گذرا داشت و انتخاب آقای خاتمی در سال 76 را نتیجه فعالیت و تلاش دانشجویان دانست. وی در ادامه ناکامی خودش در انتخابات 84 (و تلویحا شکست آقای رفسنجانی در دور دوم همان انتخابات) را حواله به تحریم انتخابات توسط مشتی از دانشجویان کرد. بعد از این و به هنگامه پرسش و پاسخ، یکی از دانشجویان از معین پرسید: چرا وقتی طیف شما در رقابتها پیروز میشود، دموکراسی است و حاصل رای و نظر مردم؛ ولی دیگر وقت که ناکام می شوید یا انتخابات را مهندسی کرده می دانید و یا دست متقلب را در پس آن می بینید؟ معین در پاسخ به این سوال و بدون اشاره به اینکه برگزار کننده انتخابات 84 دولت آقای خاتمی بوده است، گفت نه فقط من در انتخابات تشکیک نمودم که آقای رفسنجانی و کروبی و مهرعلیزاده نیز چنین کردند. اما تنها دلیل مشعشع معین برای تخدیش در آن انتخابات این بود که چرا وی که اصفهانی است، در اصفهان نفر پنجم شده است؟!!


جامعه مدنی و مناسبات قومیت محور!

وقتی از تالار خارج می شدم ناخودآگاه شعارهای دهان پر کن و گوش کر کن توسعه سیاسی و جامعه مدرن مدنی را مرور و سعی می کردم نسبتی میان آنها و مناسبات قومیت محور و نژادگرای جوامع جاهلی و عقب مانده بیابم.


http://www.dolatebahar.com/view/174773/%D9%85%D8%B9%D9%8A%D9%86:-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-84-%D9%85%D8%AE%D8%AF%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%86%D9%88%D9%86-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A7%D9%85-%D9%88%D9%84%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%85!

پیرامون 165 دستاوردنمایی از برجام

پیرامون 165 دستاوردنمایی از برجام


کمیسیون ویژه برجام، پس از روزها استماع نظرات گوناگون و البته کشمکشهای داخلی ناشی از گرایشات ایدئولوژیک و وابستگی های سیاسی اعضای آن، گزارشی را آماده و به صحن مجلس فرستاد. گزارش مزبور، چون به مذاق طیف دنباله روی دولت خوش نیامد، پنج تن از آنان بیانیه ای منتشر و ضمن انتقاد به عملکرد رییس کمیسیون، 165 دستاورد را از برای برجام برشمردند. فی المثل در فقره 45 دستاوردها درباره سانتریفیوژها آمده است:

"ظرفیت غنی سازی ایران در حد ۶۱۰۴ ماشین سانتریفیوژ IR1برای مدت ۱۰ سال بوده و سپس در فاصله حداکثر ۵ سال به ظرفیت صنعتی طراحی شده خواهد رسید. از این تعداد ۵۰۶۰ ماشین در نطنز به غنی سازی می پردازند."

این درحالی است که پیش از این ایران دارای حدود 10هزار سانتریفیوژ در حال غنی سازی بود، و حدود 9 هزار بهتر از آن هم آماده به کار داشت.

 قصد نقد یا قضاوت در خصوص سیاهه منتشره را نداریم، گو اینکه تاریخ در این باره بهتر قضاوت خواهد کرد. نباید تصور کرد که وادادگی، تسلیم و ... فقط مختص دولتمردان قاجاری و پهلوی بوده است. باری اگر به اخبار رسمی آن زمانه مراجعه شود، دیده میشود که فریاد وطن خواهی و اسلام پناهی آنان نیز گوش فلک را کر کرده بود؛ ولی همچنان که گفته اند:

مشک آن است که ببوید، نه آن که عطار بگوید. دانا چو طبله عطار است، خاموش و هنرنمای؛ و نادان خود طبل غازی، بلندآواز و میان تهی. (گلستان سعدی، باب هشتم)

اما بیانیه پنج نفره و سیاهه منضم به آن، مرا به یاد رمان عبرت آموز "قلعه حیوانات" انداخت. گرچه جورج اورول، نویسنده رمان مذکور، عضو اینتجلنس سرویس بوده و رمان را احیانا به قصد تمسخر و تضعیف انقلاب بلشویکی در روسیه نوشته است؛ اما این گمانه ها مانع از آن نیست که "قلعه حیوانات" را به عنوان آسیب شناسی یک انقلاب نادیده بگیریم. آسیب شناسی ای که با قلم طنزآلود و تلخ اورول، برای ما عبرت آموز است.

این رمان در ایران طرفداران زیادی داشته و مدتی نیز چاپ ممنوع بوده است. داستان روایت خیالی مزرعه ای است که صاحب آن، آقای جونز، ظلم فراوانی بر حیواناتش اعمال می کند. شبی یکی از حیوانات، ایده شورش و انقلاب علیه جونز را طرح میکند، چندی بعد حیوانات به رهبری به دو خوک، به نامهای اسنوبال و ناپلئون، سر به شورش برداشتند و آقای جونز را از مزرعه بدر کرده و مقدرات خود را به دست گرفتند. آنها شعارهایی مترقی را به عنوان مانیفست انقلاب بر روی دیوار نگاشتند و از فردا به صورت جمعی و دموکراتیک به اداره مزرعه پرداختند. اما به تدریج ناپلئون، قدرت را به دست گرفت و به دستیاری تعدادی سگ پرورشی، علیه اسنوبال کودتا و او را از مزرعه اخراج نمود. یکی از خوکها، به نام اسکوییلر به کار تبلیغ و توجیه عملکرد ناپلئون افتاد، هر روز یکی از شعارهای انقلاب زیرکانه زیرپا نهاده شد، و اسکوییلر مزورانه آن را در برابر چشمان حیرتزده حیوانات توجیه کرد. دو مزرعه مجاور که از امواج انقلاب هراسان شده بودند، مدام علیه حیوانات قلعه توطئه میکردند. باری آنها به مزرعه حمله بردند و پس از وارد آوردن خسارات بسیار، عقب نشستند. اکنون روایت رسمی اسکوییلر از این حمله را که به "جنگ آسیاب بادی" معروف شد، می خوانیم:

 

وقتی حیوانات به ساختمان نزدیک شدند، اسکوییلر که بی هیچ دلیلی در طول جنگ غایب بود، جست و خیزکنان در حالی که دمش را با سرعت تکان می داد، با تبسمی حاکی از رضایت خاطر طرف آنها آمد و حیوانات صدای شلیک توپی را از سمت ساختمان شنیدند.

باکسر [اسب سختکوش، محبوب و مخلصی که در آخرالامر، خوکها پیکر بیمار او را به یک جعبه آبجو فروختند!] گفت: برای چه شلیک می کنید؟

اسکوییلر فریاد کشید: فتح و پیروزی را جشن گرفته ایم!

باکسر که از زانوانش خون می چکید و یکی از نعلهایش افتاده بود، سمش چاک برداشته بود و دوازده ساچمه در پای عقبش فرورفته بود گفت: چه فتحی؟

- چطور چه فتحی رفیق؟ مگر نه این است که دشمن را از خاک خود، از خاک مقدس قلعه حیوانات، رانده ایم؟

باکسر گفت: ولی آسیاب بادی ما را ویران کرده اند. دو سال تمام روی آن کار کرده بودیم.

اسکوییلر گفت: چه اهمیتی دارد؟ آسیاب دیگری می سازیم. اگر دلمان بخواهد شش تا آسیاب هم می توانیم بسازیم. رفیق تو نمی توانی عظمت کاری را کرده ایم درک کنی. همین زمینی که ما الان روی آن ایستاده ایم در تصرف دشمن بود و اکنون در پرتو رهبری رفیق ناپلئون، هر وجب آن را پس گرفته ایم.

باکسر گفت: پس ما چیزی را که قبلا داشته ایم، پس گرفته ایم.

اسکوییلر گفت: بله، معنای فتح هم همین است. (قلعه حیوانات، جورج اورول، صفحه 76)

 

 

نامه به حضرت آیت الله مکارم شیرازی در خصوص برجام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انفعال در مسئله برجام حاصل یک صفت مذموم زمامداران ایرانی است

دیشب در حال غور در گلستان سعدی بودم، به این حکایت برخوردم:


وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی‌کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی‌زدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند: رای ملک را چه مزیّت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت به موجب آن که انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا، پس موافقت رای ملک اولیتر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت از معاتبت ایمن باشم.

خلاف رأی سلطان رأی جستن/ به خون خویش باید دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این / بباید گفتن اینک ماه و پروین


گرچه این حکایت از نظر اخلاقی، مذموم به نظر می آید؛ اما ذکر آن در گلستان و انتساب آن به شخص وجیهی چون بزرگمهر، به معنای تأیید ضمنی این روش و سلوک سیاسی توسط سعدی است. افزون بر این، می بینیم که اتفاقا این شیوه نان به نرخ روزخوری و خودخراب نکردن، به شدت در میان نخبگان سیاسی ما شایع است. نخبگانی که علی رغم علم اجمالی شان به فاجعه آمیز بودن برجام، جرأت و حریت مخالفت با آنرا ندارند و با حواله کار به مقامات بالاتر، در هر حال در صدد حفظ جایگاه خود در قدرت اند.